به قلم :   parse        25 / 5 / 1392   

« خاک می خوریم , خاک نمی دهیم »

من هیچ وقت گریه نمیکنم چون اگه اشک میریختم آذربایجان شکست میخورد و اگر آذربایجان شکست میخورد ایران , زمین میخورد. اما در مشروطه دو بار آن هم در یک روز اشک ریختم
حدود 9 ماه بود تحت فشار بودیم. بدون غذا. بدون لباس. از قرار گاه آمدم بیرون...چشمم به یک زن افتاد با یه بچه تو بغلش. دیدم که بچه از بغل مادرش آمد پایین و چهار دست پا رفت به طرف بوته علف. علف را از ریشه درآورد و از شدت گرسنگی شروع کرد خاک ریشه ها را خوردن... با خودم گفتم الان مادر اون بچه به من فحش میده و میگه لعنت به ستارخان که مارو به این روز انداخته.
اما... مادر کودک آمد طرفش و بچه را بغل کرد و گفت : عیبی نداره فرزندم
خاک میخوریم اما خاک نمیدهیم.
آنجا بود که اشکم در آمد...

« یاساشین آذربایجان   یاساشین ایران »


نظرات شما عزیزان:

سونیا
ساعت12:35---15 مرداد 1392
سلام خوبی وبلاگتو نوشته های خوبی داره من چند مطلب جدید گذاشتم منتظر همه هستم

پیمان
ساعت22:14---7 مرداد 1392
با درود عالی بود.خاک میخوریم اما خاک نمیدهیم. پاینده باد ایران و ایرانی.
پاسخ: درود بر شما


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:


برچسب‌ها پارسه: آذربایجان, خاک می خوریم, خاک نمی دهیم,